بــــــــــــــــــــــاران دلــتـــنـــگــــــــــــــی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب نهایت استفاده رو بکنید (هیچ کس اشکی برای ما نریخت / هر که با ما بود از ما می گریخت/ چند روزی هست حالم دیدنیست ، حال من از این و آن پرسیدنیست / گاه بر روی زمین زل می زنم / گاه بر حافظ تفاءل می زنم ، حافظ فالم را گرفت / یک غزل آمد که حالم را گرفت / ما ز یاران چشم یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه می پنداشتیم .)

پيوندها
♥بـــاران♥
♥|عاشق کشون|♥
انتظار
نرم افزار های پرتابل
×عشق من×
hip-hop
دختـــــــــــرجنـــــــوبی
عشق عشق وعشق لعنت بر عشق دروغ
باران عشق
من با این...این بی من
حرف های یک پسر دبیرستانی
غریبانه
selena and justin
سایه سار
سکوتی به رنگ چشمای تو
کلبه من
دخمل کوچولو
عاشقانه های نفس
سایت ویژه مسلمانان
ورود تو یکی ممنوع
عشق پاک
ترنم باران
عاشقانه ..؟!؟
اقیانوس غم
قلعه ی ذهن من
یــــه فنجـــــــون قهـــــــوه دور هــــــم
سلنا گومز
کلبه سرگرمی
گلبرگ شیشه ای
اگه تنهایی بیا2
khaT khaTi
توت سفید
مکتب عشق
I Love You
دلنوشته های یه دختر عاشق
قلب شکسته
دلنوشته های عاشقانه ی من
وبلاگی برای خنده و شادی
سودوکو=دریافت شارژ
عشقانه ها
احساس رویایی
عشق-محبت-دوستی
کوتاه اما زیبا
پرواز به سوی خدا
baran
رمان های دختر شرقی
کلبه دلتنگی
ساحل دلتنگی ام
باران پاییزی
××جدید ترین های روز دنیا××نرم افزار×آموزش
دلتنگی ها
عشق فقط یک کلام....خدا
کشتی کج
~_~◕ ‿-。☀☂☁شب های تنهایی~_~◕ ‿-。☀☂☁
تنهای تنها
دختر آریایی
شکست عشقی
p@risa77
با اینکه میدانست بدون او تنهاترینم اما رفت...
دل نوشته های یک عاشق تنها مانده از............
شکنجه گر
تنهایی
پسرک تنها
رفیق نیمه راه...
ستاره
مهدی جان کجایی؟؟؟
از کلیپ و بازی تا طنز و سرگرمی
بــــــا تـــــــــو بـــــودن
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باران دلتنگی و آدرس mostafaheartsick73.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 433
بازدید کل : 32086
تعداد مطالب : 62
تعداد نظرات : 91
تعداد آنلاین : 1


ابتدا نيت كنيد

سپس براي شادي روح حضرت حافظ يك صلوات بفرستيد

.::.حالا كليد فال را فشار دهيد.::.

براي گرفتن فال خود اينجا را كليك كنيد
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ

فال عشق



برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب


استخاره آنلاین با قرآن کریم

جاوا اسكریپت

نويسندگان
MOSTAFA
hossein-haparut

آرشيو وبلاگ
شهريور 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 15:44 :: نويسنده : MOSTAFA

 

 

پروفسور حسابي؛ ملقب به پدر فيزيک ايران بعد از ملاقاتي كه با انيشتين داشتند و پس از آنكه انيشتين به ايشان نويد مي دهند كه نظريه شما در آينده اي نه چندان دور، علم فيزيك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پيشنهاد مي دهد كه براي تكميل نظريه خود در آزمايشگاه مجهز دانشگاه شيكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ايميل خاطره اي بسيار آموزنده از ايشان در دانشگاه شيکاگو نقل شده كه هر ايراني را به فكر وا مي دارد. اميدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهيد ...

دانشگاه شيکاگو بسيار پيشرفته بود. مهم تر از هر چيزي آزمايشگاه هاي متعدد و معتبر آن بود.

من در لابراتوار بسيار پيشرفته اپتيک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزي براي اقامت، به من داده بودند.

از نظر وسايل رفاهي، مثل اتاق يک هتل بسيار خوب بود. آدم باورش نمي شد، اين اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چيز را، براي دلگرمي محققين و اساتيد، فراهم کرده بودند.

نکته خيلي مهم و حائز اهميت، آزمايشگاه ها و چگونگي تجهيزات آن بود. يک نمونه از آن مربوط به ميزي مي شد که در آن آزمايشگاه به من داده بودند. اين ميز کشوي کوچکي داشت.

از روي کنجکاوي آنرا بيرون کشيدم و با کمال تعجب، چشمم به يک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه هاي آن امضا شده است!

فوراً آنرا نزد پروفسوري که رئيس آزمايشگاه ها و استاد راهنماي خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشيد استاد، که بي خبر مزاحم شدم. موضوع بسيار مهمي اتفاق افتاده است. ظاهراً اين دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلي بوده و در کشوي ميز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشيد، چون تمام برگ هاي آن امضا شده است، يک وقت گم نشود.

پروفسور با لبخند تعجب آوري، به من گفت: اين دسته چک را دانشگاه براي شما، مانند تمام پژوهشگران ديگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمايش ها به تجهيزاتي نياز داشتيد، بدون معطلي به کمپاني سازنده تجهيزات اطلاع بدهيد. آن تجهيزات را، براي شما مي آورند و راه مي اندازند و بعد فاکتوري به شما مي دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روي چک مي نويسيد و تحويل کمپاني مي دهيد. به اين ترتيب آزمايش هاي شما با سرعت بيشتري پيش مي روند.

توضيح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ايشان پرسيدم: بسيار خوب، ولي اين جا اشکالي وجود دارد، و آن امضاي چک هاي سفيد است؛ اگر کسي از اين چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهيد کرد؟با لبخند بسيار آموزنده اي چنين پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولي بايد قبول کنيد، که درصد پيشرفتي که ما در سال بر اساس اين اعتماد به دست مي آوريم، قابل مقايسه با خطايي که ممکن است اتفاق بيفتد نيست."

"اين نکته، تذکر يک واقعيت بزرگ و آموزنده بود. نکته اي ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بي توجه هستيم."

يک روز که در آزمايشگاه مشغول به کار بودم، ديدم همين پروفسور از دور مرا به شکلي غير معمول، نگاه مي کند. وقتي متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندي بسيار
جذابي کنارم آمد و گفت: آقاي دکتر حسابي، شما تازگي ها چقدر صورتتان شبيه افراد آرزومند شده است؟ آيا به دنبال چيزي مي گرديد، يا گم گشته خاصي داريد؟

من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسي گفتم: بله، من مشغول تجربه ي نظريه ي خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. براي همين، اگر يک فلز با چگالي زياد، مثل شمش طلا با عيار بالا داشتم، از آزمايش هاي متعدد، روي فلزهاي معمولي خلاص مي شدم و نتايج بهتري را در فرصت کمتري به دست مي آوردم؛ البته اين يک آرزوست.

او به محض شنيدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمي گوييد؟

گفتم آخر خواسته من، چيز عملي نيست. من با شمش آلومينيوم، ميله برنز و ميله آهني تجربياتي داشته ام. ولي نتايج کافي نگرفته ام و مي دانم که دستيابي به خواسته ام غير ممکن است.

پروفسور وقتي حرف هاي مرا شنيد از ته دل خنده اي کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.

با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمديم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمي که تلفنچي و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظي کرد و رفت.

من که هنوز باورم نمي شد، فکر مي کردم پروفسور قصد شوخي دارد و سربه سرم مي گذارد. با نوميدي به تعطيلات آخر هفته رفتم.

در واقع 72 ساعت بعد، يعني روز دوشنبه که به آزمايشگاه آمدم، ديدم جعبه اي روز ميز آزمايشگاه است. يادداشتي هم از طرف همان خانم تلفنچي، روي جعبه قرار داشت که نوشته بود اميدوارم اين شمش طلا، به طول 25 سانتي متر و با قطر 5 سانتي متر با عيار بسيار بالايي به ميزان 24، که تقاضا کرده ايد، نتايج بسيار خوبي براي کار تحقيقي شما بدست دهد.

با ناباوري ولي اشتياق و اميد به آينده اي روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمايش مي کردم تا بهترين نتايج را بدست آورم.

حالا ديگر نظريه ام شکل گرفته بود و مبتني بر تحقيقات علمي عميق و گسترده اي شده بود.

بعد از يکسال که آزمايش هاي بسيار جالبي را با نتايج بسيار ارزشمندي به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلاي خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمايش روي آن انجام داده بودم را داخل يک
جعبه روي ميز خانم تلفنچي گذاشتم.

به محض اينکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و اميدي، از من پرسيد: آيا از تحقيقات خود، نتايج لازم را بدست آورديد؟

فوراً پاسخ دادم: بلي، نتايج بسيار عالي و شايان توجهي، بدست آوردم. به همين دليل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولي بسيار نگران هستم. زيرا اين شمش، ديگر آن شمش اولي نيست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسيدم حالا بايد چه کار کنم؟ چون قسمتي از اين شمش را بريده ام، سوهان زده ام و طبيعتاً مقداري از طلاها دور ريخته شده است.

خانم تلفنچي با همان روي خوش لبخند بيشتري زد و به من گفت: اصلاً مهم نيست، نتايج آزمايش شما براي ما مهم است. مسئوليت پس دادن اين شمش با من است.

وقتي با قدم هاي آرام و تفکري ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه مي آمدم، به اين مهم رسيدم، که علت ترقي کشورهاي توسعه يافته، همين اطمينان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقيقاتي مي باشد و بس، يعني کافيست شما در يک مرکز آموزشي، دانشگاهي و يا تحقيقاتي کار کنيد، ديگر فرقي نمي کند که شما تلفنچي باشيد يا استاد.

چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهاي پيشرفته داراي احترام هستند و بسيار طبيعي است که وقتي دست يک پژوهشگري در امر تحقيقات و يا تمام تجهيزات باز باشد و داراي احترامي شايسته باشد، حاصلي به جز توسعه علمي در پي نخواهد داشت.


منبع: كتاب استاد عشق تاليف ايرج حسابي


 

 

هر دم به بهانه اي تو را ياد کنم / افسرده دلم به ياد تو شاد کنم / بي تو دل من چو کلبه اي خاموش است / با ياد تو اين خرابه آباد کنم .
.

.

.
فال حافظ زدنت از پي دلتنگي کيست ؟ / من که هر لحظه به ياد تو و دلتنگ تو ام / هر ستاره يه نشان از غم و دلتنگي من / آسمان را بفرستم که بداني همه جا ياد تو ام ؟
.

.

.
آرزو داشتم قطره اشکي بودم که در کنار چشمت متولد ميشدم ، بر روي گونه ات مي غلطيدم و در کنار قلبت مي مردم .
.

.

.
نباشي ، دلم که هيچ ، دنيا هم تنگ ميشود !
.

.

.
دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترين قله ي عشق هاي بلند پايين نخواهم آورد . (دکتر شريعتي)
.

.

.
نميدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندي ، فقط يک آرزو دارم : که در دنياي شيرينت ، ميان قلب تو با غم نباشد هيچ پيوندي .
.

.

.
تقصير خودمونه ، بعضي ها عددي نبودند و ما آنها را به "توان" رسانديم !
.

.

.
عشق انسان را داغ ميکند و دوست داشتن انسان را پخته ، هر داغي يک روز سرد ميشود ولي هيچ پخته اي ديگر خام نميشود .
.

.

.
آرزوهايم زير انبوهي از خاکستر هنوز نفس ميکشند ، هنوز شعله ورند ، نسيم مهرباني تو کي مي وزد ؟
.

.

.
آهاي ! کافه چي ، ميزهايت را تک نفره کن ، نمي بيني ؟ همه تنهاييم !

.

.

.

در کجا رسم بر اين است که عاشق نشوي ؟ / باغبان باشي و دلتنگ شقايق نشوي ؟
.

.

.
طب مدرن ، طب سنتي ، طب سوزني ، همه را امتحان کرده ام ، درد بي درمان است درد دوريت !
.

.

.
جاي خالي نبودنت مي کوبد بر دلم ، اگر نيايي همين روزها ويرانه مي شوم !
.

.

.
کفرم را که در مي آوري ، ايمانم به عشق بيشتر ميشود !
.

.

.
عشق يعني : به سادگي دست کسي را مي گيري و به سختي هرگز رهايش نمي کني !
.



ادامه مطلب ...
 

تا تو هستي که دستانم را بگيري،
آرزو ميکنم هر روز زمين بخورم!
کاش تابستانها هم برفي بود !

.
.
.

اين روزها هواي مرا نداري ،
خفه نميشوي ؟ بي هواي من !
.
.
.
سفري به دور دنياست ،
وقتي دستانم تا انتها ، رويت را نوازش مي کنند . . .
.
.
.
بعد از گرفتن دست هايت،
تمام دنيا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرايت کند ...!
.
.
.
بهانه هاي دنيا تو را از يادم نخواهد برد ،
من تو را در قلبم دارم نه در دنيا
.
.
.
نفست باران است
دل من تشنه ي باريدن ابر  ,
دل بي چتر مرا مهمان کن !
.
.
.
طلوع کن از سرزمين روياهايم اي ستاره ي شب هاي تاريکم !
آسمان دلم را منتظر مگذار
.

.

.
نزديکي در فاصله نيست ، در انديشه است و تو اکنون مهمان انديشه ي مني .
.

.

.
انتهاي دريا را برکه ها نمي فهمند ، ببخش اگر گاهي گم ميکنم نشاني ات را .
.

.

.
نميپرسي تو حالي از دل غمگين و بيمارم / ولي من هر کجا باشم ، خيالت را به سر دارم .
.

.

.
تحقيرت هم کنم کافي نيست ، تفريقت ميکنم از تمام زندگي ام .
.

.

.
دل قصر عاطفه است ، اگر مهر خوبان زينتش نباشد ويرانه اي است ، تاريک .
.

.

.
به آسمان نرسد هرکه خاک پاي تو نيست / فرو رود به زمين دلي که به ياد تو نيست .
.

.

.
پايان سريال دروغ هايت بود آخرين لبخندت ، و چه ساده بودم من که تا تيتراژ پاياني به پاي تو نشستم



ادامه مطلب ...
 
شنبه 11 شهريور 1391برچسب:اس ام اس عاشقانه جدید,پیامک عاشقانه,عاشقانه,smsعاشقانه, :: 11:18 :: نويسنده : MOSTAFA

وسعت ياد کردن هميشه گفتنى نيست پس به وسعت ناگفته ها به يادتم…

.

.

.

خوشبختي من پيدا کردن “تو” از ميان اين همه ضمير بود .

.

.

.

سرماي نبودنت بدتر از سرماي زمستان است ، به لرزه انداخته چهار ستون دلم را .

.

.

.

در خلوت من نگاه سبزت جاريست/ اين قسمت بي تو بودنم اجباريست

.

.

.

وقت رفتن مرا به خدا نسپارد..نميدانم خدا را فراموش کرده بود يا مرا ؟

.

.

.
در اغوشم که ميگيري انقدر ارام ميشوم که يادم ميره بايد نفس بکشم

.

.

.

اي دل نگفتمت مرو از راه عاشقي رفتي؟ بسوز که اين همه آتش سزاي توست

.

.
 



ادامه مطلب ...
 

من را زير خاکستر جا گـــــذاشتـــــــي!!!
آهـــــــايـــــــــــــ.. .
با توام…
تــــــــــــــــــــــــ ـو يادتـــــ نـــرود!!!
من به خاطرتــــــــو
آتـــــــش گـــرفته ام….
.
.
.
من به تو نگاه ميکردم
و تو به ساعت…
تو قرار داشتي و من بي قراري…
.
.
.
به اندازه ي چشمان کفتربازي که کفترش بر بام ديگري نشسته ، بيقرارتم !
.
.
.
بيراهه هم براي خودش راهيست
وقتي من را به تو برساند
و حوصله چه زود بي طاقت مي شود
در ادامه ي راهي که به تو ختم نمي شود
.
.
.
.
.
دو رکعتــ گـ ـ ــريه برايـــِ خـــاطـره هـــايمـ
يکــ قنـــوتــ ســکوتــ برايــِ يـــادتــ
دو سجــــده بي قـــراري برايــِ عشـ ـ ـقِ بربــــاد رفتــه
يکــــ تشـهد برايــِ مــ ــرگــِ دلـ ـ ـ ـ م. . .
.
.
.
ديگر نمي نويسمت …!
هرکس ..
به چشمــهايم نگاه کند !
تو را خواهد خواند…
.
.
.
مي نويسم از تو اي زيباي من ، مي سرايم از تو اي روياي من
اي نگاهت سبزتر از سبزه زار، مي نويسم بي قرارم بي قرار
.
.
.
خوش به حال خدا که “لحظه به لحظه” با توست
و “من” هميشه درباره ي “تو” با “او” حرف ميزنم
.
.
.
يه نفر يه جايي تنها روز و شب از تو ميگه از تو ميخونه
واسه تو مي نويسه اما تو نيستي تو نميشنوي
و نميدونه چي ميشه و همش اي کاش و اي کاش …خسته شده خدايا ….
فقط تو ميتوني به دادش برسي
بيا و بمون کنارم واسه هميشه… نگو  نميشه …
.
.
.
عهد کن يارم بماني تا قيامت ، اي رها / اولين و آخرين عشقم بماني ، با وفا
کلبه اي با هم بسازيم با ستوني استوار / گر کنارم تو نباشي بيقرارم ، بيقرار
.
.
.
بغض هايم را به آسمان سپرده ام ، خدا به خير کند باران امشب را
.
.
.
هيچ دلي بي بهانه نميتپد ، نميدانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير
.
.
.
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم هر چيز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشي که کني يا نکني! اين من بودم که بي‌قرارت کردم . . .
.
.
.
باران من ، روزي باريدي بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
هميشه چشم به راهت مينشستم
اين شده بود کار هر روز من که حتي قبل از آمدنت
در زير باران بي قراري خيس ميشدم

 

 
شنبه 11 شهريور 1391برچسب:اس ام اس, جوک و اس ام اس,جک جدید,اس ام اس وجک جدید, :: 11:2 :: نويسنده : MOSTAFA

هميشه مشکل از اينترنته اما همه دق و دلي رو موس و به ويژه دکمه زبون بسته Enter کيبورد
خالي ميشه !
.
.
.
.
.
انواع جواب دادن اس ام اس بعضيا :

يه عده هستن زير يه دقيقه جواب ميدن ، تپل درست حسابي …
آدم حس ميکنه رو در رو باش وايساده قشنگ باش داره حرف ميزنه …

يه عده دير جواب ميدن اما کامل و خوب …
آدم حس تبادل نامه بش دست ميده …

يه عده هرچي براشون ميفرستي يکي دو کلمه جواب ميدن … مخصوصا اوکي …
حس حرف زدن با کر و لال به آدم دست ميده …

يه عده ديگه که کلا اصن جواب نميدن هرچي بگي …
حس نشستن سر قبر مرده و فاتحه خوندن به آدم دست ميده …
.
.
.
.
.
.
.
.
من نميدونم اين چه کاريه که هميشه ميگن بايد ازصفر شروع کنيم،
من خودم يه بار از ?? شروع کردم اتفاقا خيلي هم خوب جواب داد..!
.
.
.
يکي از آشناها تلوزيون ال سي دي خريده بود
بهش گفتم مبارک باشه ال سي ديه يا ال اي دي ؟
گفت برو بابا ال جيه  الجـــــــــــــــــي !
.

.
.
.
بعضي اوقات حسرت وجود يه آدمي مث خودمو تو زندگيم ميخورم !
واقعا خوش به حالتون …
.
.
.
پسر داييم تو کنکور ???تا مونده به آخر شده
بعد داييم شيريني پخش کرده
به داييم ميگم چرا خوشحالي حالا؟
گف آخه فک نميکردم ???نفر از اين خنگ تر باشن !
فک و فامله داريم ؟!
.
.
.
يک مرد مجرد براي هضم دلتنگي هاش گريه نمي کنه،
ميره ???? PES بازي مي کنه !
زن واسه هضم دلتنگي هاش گريه نميکنه،
خريـــــــــد ميکنه !
.
.
.
“بيرون عجب بادي مياد ، هوا خيلي خنک شده !”
مقدمه چيني پدرها براي خاموش کردن کولر !!
.
 



ادامه مطلب ...
 

خدايا؛ دخلم با خرجم نميخواند،کم آورده ام،صبرى که داده بودى تمام شد،ولى دردم همچنان باقيست!!!بدهکار قلبم شده ام ميدانم شرمنده ام نمى کنى ،باز هم صبر ميخواهم صبر….
.
.
.
.
باز هم قافيه را باخته ام
چون نميدانستم
قد شعر تو شدن
چقدر سنگين است
.
.
.
.
.
مگر با باد نسبتى دارى…?
چقدر شبيه تو….
يک لحظه آمد مرا پيچاند و رفت
.
.
.
.
.

حالا که آمده اى
گريه نمى کنم….
اين باران
از آسمان ديگريست

.
.
.
.

فکر ميکردم تو همدردى
ولى نه….
تو هم دردى

.
.
.
.
صدا ميکنم تو را
اين جانى که ميگويى
جانم را ميگيرد!
نزن اين حرف ها را!
دل من جنبه ندارد
موقعى که نيستى دمار از روزگارم در مى آورد

.

.

.

خداونداناداني ديروزم,شادي امروزم راگرفت.پس ناداني امروزم رابگيرتاشادي فردايم راازدست ندهم!”کوروش کبير”?”تنهاي اول”

.
.
.

مي خندم تا خنديدن يادم نرود!
خدا را چه ديدي؟!
شايد روزي واقعا خنديدم.

.
.
.
.
.

دلم گرم خداونديست،که با دستان من،گندم براي ياکريم خانه ميريزد!چه بخشنده خداي عاشقي دارم!که ميخواندمراباآنکه ميداندگنهکارم!دلم گرم است،ميدانم بدون لطف او تنهاي تنهايم!!برايت من،خدا راآرزودارم.

.
.
.

انسان موجود عجيبي است. براي تاوان اشتباهش گاه يک حيوان زبان بسته قرباني مي شود و گاه يک انسان بي زبان !!

.
.
.

اگه نيمه ي گمشده ات رو پيدا نکردي زياد مهم نيست ، مشکل از اون جايي شروع ميشه که نيمه ي پيدا شده ات رو گم کني …

.
.
.

منتظر باش اما معطل نشو ، تحمل کن اما توقف نکن ، قاطع باش اما لجباز نباش ،صريح باش اما گستاخ نباش ، بگو آره اما نگو حتماً ، بگو نه ولي نگو ابداً ( اين يعني همه چي باش و هيچي نباش )

.
.
.

آرامم!?مثل مزرعه اي که محصولش راملخ ها خورده اند،ديگرنگران داس هانيستم

.
.
.

در ساحل درياي زندگي قدم ميزدم،
همه جا دو ردپا ديدم جاي پاي من وخدا،
به سخت ترين لحظه ها که رسيدم يک جاي پا ديدم
گفتم:خدايا مرا در سخت ترين لحظه رها کردي؟
نداآمد:
تورا درسخت ترين لحظه ها به دوش کشيدم!نعيما

.
.
.

عمريست که گرگ خطابم ميکنند اما براي داشتنت حاضرم دندانهايم را باج بدهم.

.
.
.
.
.
دوستانم همه نابند ، طلا سيري چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سيري چند ؟ / بي گل روي عزيزان ، نفستم مي گيرد / بي حضور رفقا ، صلح و صفا سيري چند
.
.
.
.
.

چقدر جاي تو خالي ست ، جاي خالي ات را با هيچ چيز نمي توان پر کرد ، حتي با گزينه ي مناسب
.
.
.
.
.

نبودن هايت آنقدر زياد شده اند که هر رهگذري را شبيه تو ميبينم ! نميدانم غريبه ها “تو” شده اند يا تو غريبه ؟
.
.
.
.
.
نميدانم کجاي خوب اين قصه ايستاده اي که از حواس لحظه هايم پرت نميشوي
.
.
.
.
همه ي قراردادها را روي کاغذ بي جان نمي نويسند ، بعضي از عهدها را روي قلب هم مي نويسيم ، حواست به اين عهدهاي غير کاغذي باشد ، شکستنشان يک آدم را ميشکند
.
.
.
.
.
.
مرور ميکنم خاطراتم را ، اما کپي که برابر اصل نمي شود
.
.
.
.
يه وقتايي آدم اونقدر تنهاست که آرزو داره يکي صداش کنه ، حتي اشتباهي !
.
.
.
.
.
.
من “خاطر” ت را ميخواستم نه “خاطره” ات را
.
.
.
.
دل است ديگر ، يا شور ميزند يا تنگ ميشود يا ميشکند ، آخر هم مهر سنگ بودن مي خورد روي پيشاني اش
.
.
.
.
.
.
ميدوني خيلي چيزا داري و خيلي چيزا نداري ؟ مثلا معرفت داري ولي لنگه نداري !

دنيا را در ?? روز دور زده اند …

ما که ديگر جاي ِ خود داريم!!!

.
.
.
.
نعره ي هيچ شيري خانه ي چوبي را ويران نميکند…

من از سکوت موريانه ميترسم…
.
.
.
.
.
مثل سيگار است ، خاطــــــره….

حال مي دهد ؛ … اما …… از درون مي پوسانــــدت …!
.
.
.
.
.
بي تو يک روز در اين فاصله ها خواهم مرد

مثل يک بيت ته قافيه ها خواهم مرد

تو ک رفتي همه ثانيه ها سايه شدند

سايه در سايه اين ثانيه ها خواهم مرد

موج ها بي تو ز بي رنگي دريا گفتند

موج در موج در اين فاصله ها خواهم مرد
.
.
.
.
.

زير آوار آخرين حرفت جا مانده ام لعــــــــــــــــــنتي نمي داني *خداحافظت * چند ريشتر بود !!!
.
.
.
.
نميدانم هم اکنون کجا مشغول لبخندي ، فقط يک آرزو دارم

که در دنياي شيرينت ، ميان قلب تو با غم نباشد هيچ پيوندي
.
.
.
.
.
در تمام لحظه هايم تکرار مي شوي؛
اما تکراري نمي شوي …!

 

يک عمر قفس بست مسير نفسم را

 حالا که دري هست مرا بال و پري نيست

 حالا که مقدر شده آرام بگيرم

سيلاب مرا برده و از من اثري نيست

 بگذار که درها همگي بسته بمانند

 وقتي که نگاهي نگران پشت دري نيست . . .

.

.

.

دوستانم همه نابند ، طلا سيري چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سيري چند ؟

بي گل روي عزيزان ، نفستم مي گيرد / بي حضور رفقا ، صلح و صفا سيري چند ؟

.

.

.

چقدر جاي تو خالي ست ، جاي خالي ات را با هيچ چيز نمي توان پر کرد

حتي با گزينه ي مناسب . . .

.

.

.


فرهنگ لغتها نياز به ويرايش دارند

براي معني دلتنگي احتياج به اين همه کلمه نيست ، دلتنگي يعني تو !

.

.

.

 

سري را که درد نميکند دست مال نميبندند

اما سر من درد ميکند براي دستي که مال تو باشد . . .

.

.

.

مثل يک روح در دو پيکريم

تو در پيکره ي خدايي

من در پيکره ي انساني

عاشقانه ميپرستمت

شايد روزي

يک روح در يک پيکر شويم . . .
 



ادامه مطلب ...
 

به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم ولي به “از چشم
افتادن در يک لحظه” عجيب معتقدم …
::
::
کاش حرف دل من هم وقتي به گوش دلت مي
رسيد ، “پيغام تحويل” ميداد !!!
::
::
بعضي دردا مثل چايي مي مونن ؛ با گذشت زمان
سرد ميشن ولي تلخيش از بين نميره …
::
::
ساکت نيستم ؛ لبهايم هم نسوخته است …

فقط تمام من تاول زده از آشي که نخورده ام !
::
::
کوچيک و بزرگ نداره ، قوي و ضعيف نميشناسه ؛
وقتي‌ غم بياد سراغت پژمرده‌ ميشي ‌…
::
::
اگه ميخواي يکي رو از دست بدي دوستش داشته
باش …
::
::
حاصل سبزترين باور من ، برگ زردي است که
از لاي ورق هاي دلم مي ريزد …
::
::
براي ترک ، دارو نياز نيست !

گاهي سنگيني حرفي

تلخي نگاهي

خوب ترکت مي دهد …
::
::


به سادگي رفت …

به سادگي بخشيدم …

حالا مانده ام چگونه بدون او به سادگي زندگي کنم …
::
::
کاش ميشد قصه رفتن را وقت گفتن بي صدا تغيير
داد …
 



ادامه مطلب ...
 

تلخ ترين حرف : دوستت دارم اما ...

 شيرين ترين حرف : اما دوستت دارم ...
.
.
.
.

تا انتهاي زندگيم نه !!!

تا انتهاي خودم دوستت خواهم داشت !!!

.
.
.
.


گر همين است خطايم که تو را دارم دوست

بعد از اين بيشتر از پيش خطا خواهم کرد

.
.
.
.
بهت نميگم دوست دارم ، ولي قسم مي خورم
دوست دارم
.
.
.
.
.
اي مسافر غريب در ديار خويشتن

 با تو آشنا شدم، با تو در همين مسير

از کوير سوت و کور، تا مرا صدا زدي

ديدمت ولي چه دور! ديدمت ولي چه دير
.
.
.
.
.
.
توي دفتر يادداشت روزانه ات از طرف من بنويس :

دوستت دارم
.
.
.
.
.
ساده نوشتن چون ساده زيستن زيباست پس ساده
ميگويم تا ابد دوستت دارم
.
.
.
.
.
 .
هميشه دوست داشتم جوري در آغوشت بخوابم که
خدا پيدام نکند

خيال کند اشتباهي به تو دو تا روح داده است
.



ادامه مطلب ...